شهید قلم

درباره ی شهید سید مرتضی آوینی

شهید قلم

درباره ی شهید سید مرتضی آوینی

انقلاب

انقلاب
انقلاب که پیروز شد ، یک اتفاق بزرگ در زندگی ما افتاد. انگار که مرتضی به یکباره جواب سوالاتش را پیدا کرده باشد.
برای من که در این سالها در کنارش بودم عجیب نبود که اگر امام را هم مدتی پس از آشنایی کنار میزد ،اما نزد!
مرتضی چیزی را که سالها به دنبالش بود در وجود مبارک امام پیدا کرده بود.گویی مرتضی پس از سالها جستجو به سرچشمه رسیده بود.
بعد از انقلاب حتی سیگارش را ترک کرد،خیلی ساده در حال تغییر و تحول بود.

سفید

سفید
خانواده ام مخالف بودند ، اما ما بالاخره سال 54 نامزد کردیم و سال 57 عروسی. خرید عروسی ما یک بلوز و دامن سفید برای من و یک کت و شلوار سفید برای مرتضی بود و خانه ما یک خانه استیجاری در خیابان شریعتی.البته هنوز یکسال نشده بود که بدلیل عدم توان پرداخت اجاره به منزل پدری مرتضی نقل مکان کردیم.

حقیقت

حقیقت
شب شعر،گالری های نقاشی ،موسیقی کلاسیک،سینما،مباحث فلسفی و ادبی ،موی هیپی ،ریش پروفسوری،سیبیل نیچه ای و...حقیقت چیز دیگری بود.
در طول این سالها-دانشجویی-تقریبا"هر آنچه را که دعوی حقیقت داشت،بی هیچ ترس و واهمه ای تجربه کرده بودم.اما کم کم می فهمیدم که حقیقت نه با ادعا و تظاهرات روشنفکری و نه حتی با تحصیل و فهم فلسفه به دست نمی آید. حقیقت چیز ذیگری بود.